.

اندیشه های مطهر

بسیح دانش آموزی اندیشه های مطهر



  

شرح مختصر زندگانى مؤلّف شهید

                                   

                                                                              

شرح مختصر زندگانى مؤلّف شهید

استاد شهید آیت الله مطهرى در 13 بهمن 1298 هجرى شمسى مطابق با 12 جمادى الاولاى 1338 هجرى قمرى در قریه فریمان- که اکنون تبدیل به بخش شده است- واقع در 75 کیلومترى شهر مقدّس مشهد در یک خانواده اصیل روحانى چشم به جهان مى‏گشاید. پس از طىّ دوران طفولیّت به مکتبخانه رفته و به فراگیرى دروس ابتدایى مى‏پردازد. در سن دوازده سالگى به حوزه علمیّه مشهد عزیمت نموده و به تحصیل مقدّمات علوم اسلامى اشتغال مى‏ورزد. در سال 1316 علیرغم مبارزه شدید رضاخان با روحانیّت و علیرغم مخالفت دوستان و نزدیکان، براى تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیّه قم مى‏شود در حالى که به تازگى مؤسس گرانقدر آن آیت اللهالعظمى حاج شیخ عبد الکریم حائرى یزدى دیده از جهان فرو بسته و ریاست حوزه را سه تن از مدرّسان بزرگ آن، آیات عظام سید محمّد حجّت، سید صدر الدین صدر و سید محمّد تقى خوانسارى به عهده گرفته‏اند.

در دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از محضر مرحوم آیت اللهالعظمى بروجردى (در فقه و اصول) و حضرت امام خمینى (به مدت دوازده سال در فلسفه ملّا صدرا و عرفان و اخلاق و اصول) و مرحوم علّامه سیّد محمد حسین طباطبائى (در فلسفه: الهیّات شفاى بوعلى و دروس دیگر) بهره مى‏گیرد. قبل از هجرت آیة الله العظمى بروجردى به قم نیز استاد شهید گاهى به بروجرد مى‏رفته و از محضر ایشان استفاده مى‏کرده است. مؤلّف شهید مدتى نیز از محضر مرحوم آیت اللهحاج میرزا على آقا شیرازى در اخلاق و عرفان بهره‏هاى معنوى فراوان برده است. از اساتید دیگر استاد مطهرى مى‏توان از مرحوم آیة اللّه‏

سیّد محمّد حجّت (در اصول) و مرحوم آیت اللهسید محمّد محقّق داماد (در فقه) نام برد. وى در مدت اقامت خود در قم علاوه بر تحصیل علم، در امور اجتماعى و سیاسى نیز مشارکت داشته و از جمله با فدائیان اسلام در ارتباط بوده است.

در سال 1331 در حالى که از مدرّسین معروف و از امیدهاى آینده حوزه به شمار مى‏رود به تهران مهاجرت مى‏کند. در تهران به تدریس در مدرسه مروى و تألیف و سخنرانیهاى تحقیقى مى‏پردازد. در سال 1334 اولین جلسه تفسیر انجمن اسلامى دانشجویان توسط استاد مطهرى تشکیل مى‏گردد. در همان سال، تدریس خود در دانشکده الهیّات و معارف اسلامى دانشگاه تهران را آغاز مى‏کند. در سالهاى 1337 و 1338 که انجمن اسلامى پزشکان تشکیل مى‏شود استاد مطهرى از سخنرانان اصلى این انجمن است و در طول سالهاى 1340 تا 1350 سخنران منحصر به فرد این انجمن مى‏باشد که بحثهاى مهمّى از ایشان به یادگار مانده است.

از سال 1341 که نهضت امام خمینى آغاز مى‏شود استاد مطهّرى به طور فعّال در کنار امام بوده است به طورى که مى‏توان سازماندهى قیام پانزده خرداد در تهران و هماهنگى آن با رهبرى امام را مرهون تلاشهاى او و یارانش دانست. در ساعت 1 بعد از نیمه شب روز چهارشنبه پانزده خرداد 1342 به دنبال یک سخنرانى مهیج علیه شخص شاه به وسیله پلیس دستگیر شده و به زندان موقت شهربانى منتقل مى‏شود و به همراه تعدادى از روحانیون تهران زندانى مى‏گردد. پس از 43 روز به دنبال مهاجرت علماى شهرستانها به تهران و فشار مردم، به همراه سایر روحانیون از زندان آزاد مى‏شود.

پس از تشکیل هیئتهاى مؤتلفه اسلامى، استاد مطهرى از سوى امام خمینى همراه چند تن دیگر از شخصیتهاى روحانى عهده‏دار رهبرى این هیئتها مى‏گردد. پس از ترور حسنعلى منصور نخست وزیر وقت توسط شهید محمد بخارایى کادر رهبرى هیئتهاى مؤتلفه شناسایى و دستگیر مى‏شود ولى از آنجا که قاضى‏یى که پرونده این گروه تحت نظر او بود مدتى در قم نزد استاد تحصیل کرده بود به ایشان پیغام مى‏فرستد که حق استادى را بجا آوردیم و بدین ترتیب استاد شهید از مهلکه جان سالم بدر مى‏برد.

پس از تبعید امام خمینى به خارج از کشور مسؤولیت استاد مطهرى و یارانش سنگینتر مى‏شود. در این زمان وى به تألیف کتاب در موضوعات مورد نیاز جامعه و ایراد سخنرانى در دانشگاهها، انجمن اسلامى پزشکان، مسجد هدایت، مسجد جامع نارمک و غیره ادامه مى‏دهد. به طور کلى استاد شهید که به یک نهضت اسلامى معتقد بود نه به هر نهضتى، براى اسلامى کردن محتواى نهضت تلاشهاى ایدئولوژیک بسیارى نمود و با کجرویها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد. در سال 1346 به کمک چند تن از دوستان اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود به طورى که مى‏توان او را بنیانگذار آن مؤسسه دانست. ولى پس از مدتى به علت تکروى و کارهاى خودسرانه و بدون مشورت یکى از اعضاى هیئت مدیره و ممانعت او از اجراى طرحهاى استاد و از جمله ایجاد یک شوراى روحانى که کارهاى علمى و تبلیغى حسینیّه زیر نظر آن شورا باشد سرانجام در سال 1349

 

علیرغم زحمات زیادى که براى آن مؤسسه کشیده بود و علیرغم امید زیادى که به آینده آن بسته بود، در حالى که در آن چند سال خون دل زیادى خورده بود از عضویّت هیئت مدیره آن مؤسسه استعفا داد و آن را ترک گفت.

در سال 1348 به خاطر صدور اعلامیّه‏اى با امضاى ایشان و حضرت علامه طباطبائى و آیت اللهحاج سید ابو الفضل مجتهد زنجانى مبنى بر جمع اعانه براى کمک به آوارگان فلسطینى و اعلام آن طىّ یک سخنرانى در حسینیّه ارشاد، دستگیر شد و مدت کوتاهى در زندانى تک سلّولى بسر برد. از سال 1349 تا 1351 برنامه‏هاى تبلیغى مسجد الجواد را زیر نظر داشت و غالبا خود سخنران اصلى بود تا اینکه آن مسجد و به دنبال آن حسینیّه ارشاد تعطیل گردید و بار دیگر استاد مطهرى دستگیر و مدتى در بازداشت قرار گرفت. پس از آن استاد شهید سخنرانیهاى خود را در مسجد جاوید و مسجد ارک و غیره ایراد مى‏کرد. بعد از مدتى مسجد جاوید نیز تعطیل گردید. در حدود سال 1353 ممنوع المنبر گردید و این ممنوعیّت تا پیروزى انقلاب اسلامى ادامه داشت.

از مهمترین خدمات استاد مطهرى در طول حیات پربرکتش ارائه ایدئولوژى اصیل اسلامى از طریق درس و سخنرانى و تألیف کتاب است. این امر خصوصا در سالهاى 1351 تا 1357 به خاطر افزایش تبلیغات گروههاى چپ و پدید آمدن گروههاى مسلمان چپ زده و ظهور پدیده التقاط به اوج خود مى‏رسد. گذشته از حضرت امام، استاد مطهرى اولین شخصیتى است که به خطر سران سازمان موسوم به «مجاهدین خلق ایران» پى مى‏برد و دیگران را از همکارى با این سازمان باز مى‏دارد و حتى تغییر ایدئولوژى آنها را پیش‏بینى مى‏نماید. در این سالها استاد شهید به توصیه حضرت امام مبنى بر تدریس در حوزه علمیّه قم هفته‏اى دو روز به قم عزیمت نموده و درسهاى مهمّى در آن حوزه القا مى‏نماید، و همزمان در تهران نیز درسهایى در منزل و غیره تدریس مى‏کند. در سال 1355 به دنبال یک درگیرى با یک استاد کمونیست دانشکده الهیات! زودتر از موعد مقرّر بازنشسته مى‏شود. همچنین در این سالها استاد شهید با همکارى تنى چند از شخصیتهاى روحانى، «جامعه روحانیّت مبارز تهران» را بنیان مى‏گذارد بدان امید که روحانیّت شهرستانها نیز به تدریج چنین سازمانى پیدا کند.

گرچه ارتباط استاد مطهرى با امام خمینى پس از تبعید ایشان از ایران به وسیله نامه و غیره استمرار داشته است ولى در سال 1355 موفق گردید مسافرتى به نجف اشرف نموده و ضمن دیدار با امام خمینى درباره مسائل مهم نهضت و حوزه‏هاى علمیّه با ایشان مشورت نماید. پس از شهادت آیت اللهسیّد مصطفى خمینى و آغاز دوره جدید نهضت اسلامى، استاد مطهرى به طور تمام وقت در خدمت نهضت قرارمى‏گیرد و در تمام مراحل آن نقشى اساسى ایفا مى‏نماید.

در دوران اقامت حضرت امام در پاریس، سفرى به آن دیار نموده و در مورد مسائل مهم انقلاب با ایشان گفتگو مى‏کند و در همین سفر امام خمینى ایشان را مسؤول تشکیل شوراى انقلاب اسلامى مى‏نماید. هنگام بازگشت امام خمینى به ایران مسؤولیّت کمیته‏

 استقبال از امام را شخصا به عهده مى‏گیرد و تا پیروزى انقلاب اسلامى و پس از آن همواره در کنار رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامى و مشاورى دلسوز و مورد اعتماد براى ایشان بود، تا اینکه در ساعت بیست و دو و بیست دقیقه سه شنبه یازدهم اردیبهشت ماه سال 1358 در تاریکى شب در حالى که از یکى از جلسات فکرى سیاسى بیرون آمده بود با گلوله گروه نادان و جنایتکار فرقان که به مغزش اصابت نمود به شهادت مى‏رسد و امام و امّت اسلام در حالى که امیدها به آن بزرگمرد بسته بودند در ماتمى عظیم فرو مى‏روند. سلام و درود خدا بر روح پاک و مطهّرش.

                       

جلد اول‏

پیام امام خمینى به مناسبت شهادت استاد مطهّرى‏

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم انّا للّه و انّا الیه راجعون‏

اینجانب به اسلام و اولیاى عظیم الشّأن و به ملّت اسلام و خصوص ملّت مبارز ایران، ضایعه اسف انگیز شهید بزرگوار و متفکّر و فیلسوف و فقیه عالیمقام مرحوم آقاى حاج شیخ مرتضى مطهّرى قدّس سرّه را تسلیت و تبریک عرض مى‏کنم؛ تسلیت در شهادت شخصیّتى که عمر شریف و ارزنده خود را در راه اهداف مقدّس اسلام صرف کرد و با کجرویها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد؛ تسلیت در شهادت مردى که در اسلام شناسى و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کم نظیر بود. من فرزند بسیار عزیزى را از دست داده‏ام و در سوگ او نشستم که از شخصیّتهاى بود که حاصل عمرم محسوب مى‏شد. در اسلام عزیز به شهادت این فرزند برومند و عالم جاودان ثلمه‏اى وارد شد که هیچ چیز جایگزین آن نیست. و تبریک از داشتن این شخصیّتهایى فداکار که در زندگى و پس از آن با جلوه خود نورافشانى کرده و مى‏کنند. من در تربیت چنین فرزندانى که با شعاع فروزان خود مردگان را حیات مى‏بخشند و به ظلمتها نور مى‏افشانند، به اسلام بزرگ، مربّى انسانها و به امّت اسلامى تبریک مى‏گویم. من اگر چه فرزند عزیزى که پاره تنم بود از دست دادم لکن مفتخرم که چنین فرزندان فداکارى در اسلام وجود داشت و دارد.

«مطهّرى» که در طهارت روح و قوّت ایمان و قدرت بیان کم‏نظیر بود، رفت و به ملأ اعلى پیوست، لکن بدخواهان بدانند که با رفتن اوشخصیت اسلامى و علمى و فلسفى‏اش نمى‏رود.

ترورها نمى‏توانند شخصیّت اسلامى مردان اسلام را ترور کنند.

آنان بدانند که به خواست خداى توانا ملّت ما با رفتن اشخاص بزرگ در مبارزه علیه فساد و استبداد و استعمار مصمّم‏تر مى‏شوند. ملّت ما راه خود را یافته و در قطع ریشه‏هاى گندیده رژیم سابق و طرفداران منحوس آن از پاى نمى‏نشینند. اسلام عزیز با فداکارى و فدایى دادن عزیزان رشد نمود. برنامه اسلام از عصر وحى تاکنون بر شهادت توأم با شهامت بوده است. قتال در راه خدا و راه مستضعفین در رأس برنامه‏هاى اسلام است.

(و ما لکم لا تقاتلون فى سبیل اللّه و المستضعفین من الرّجال و النّساء و الولدان).

اینان که شکست و مرگ خود را لمس نموده و با این رفتار غیر انسانى مى‏خواهند انتقام بگیرند یا به خیال خام خود مجاهدین در راه اسلام را بترسانند، بدگمان کرده‏اند. از هر موى شهیدى از ما و از هر قطره خونى که به زمین مى‏ریزد انسانهاى مصمّم و مبارزى به وجود مى‏آید.

شما مگر تمام افراد ملّت شجاع را ترور کنید، و الّا ترور فرد هر چه بزرگ باشد براى اعاده چپاولگرى سودى ندارد. ملّتى که با اعتقاد به خداى بزرگ و براى احیاى اسلام به پا خاسته با این تلاشهاى مذبوحانه عقبگرد نمى‏کند. ما براى فداکارى حاضر و براى شهادت در راه خدا مهیّا هستیم.

اینجانب روز پنجشنبه 13 اردیبهشت 58 را براى بزرگداشت شخصیّتى فداکار و مجاهد در راه اسلام و ملّت عزاى عمومى اعلام مى‏کنم و خودم در مدرسه فیضیّه روز پنجشنبه و جمعه به سوگ مى‏نشینم. از خداوند متعال براى آن فرزند عزیز اسلام رحمت و غفران وبراى اسلام عزیز، عظمت و عزّت مسئلت مى‏نمایم. سلام بر شهداى راه حقّ و آزادى.

روح اللّه الموسوىّ الخمینى 12/ 2/ 58

سخنرانى حضرت امام در مدرسه فیضیّه به مناسبت شهادت استاد

اعوذ باللّه من الشّیطان الرّجیم بسم اللّه الرّحمن الرّحیم‏

یکى از فرقهاى مکتب اسلام، مکتب توحید با مکتبهاى انحرافى، مکتبهاى الحادى این است که رجال این مکتب شهادت را براى خودشان فوز عظیم مى‏دانند (یا لیتنى کنت معکم فافوز فوزا عظیما)، از شهادت استقبال مى‏کنند، چون قائل هستند به اینکه ما بعد این عالم طبیعت عالمهاى بالاتر، نورانى‏تر از این عالم است. مؤمن در این عالم در زندان است و بعد از شهادت از زندان بیرون مى‏رود. این یکى از فرقهایى است که بین مکتب توحید با سایر مکتبهاست. جوانهاى ما شهادت را طالب‏اند؛ علماى متعهّد ما براى شهادت پیشقدم مى‏شوند. آنهایى که به خدا و به روز جزا اعتقاد ندارند، آنها باید از موت بترسند؛ آنها از شهادت باید بترسند. ما و شاگردان مکتب توحید از شهادت نمى‏هراسیم، نمى‏ترسیم. بیایند امتحان کنند چنانکه امتحان کردند. و یکى از نکته‏هایى که ما فوق حدیث تحقّق پیدا کرده، این است که «یؤیّد هذا الدّین برجل فاجر». با مردهاى فاجر، به اراده خدا این دین ما تأیید مى‏شود. به واسطه محمّد رضا، این مرد فاجر، خواهى نخواهى این دین تأیید شد. براى اینکه هرچه ظلم بیشتر باشد و هر چه ستمکارى بیشتر باشد، دین عدل بیشتر تأیید مى‏شود. ظالم با احکام، با اعمال ظالمانه خودش دین عدل را تأیید مى‏کند و لا یزال این طور بوده است.

فرعون با فرعونیّت و طغیانش دین موسى را تأیید مى‏کند و ابو سفیان با طغیان، دین رسول اکرم را تأیید مى‏کند و محمّد رضا با طغیان‏و عصیان و جور و ستم، دین اسلام را تأیید مى‏کند، همان طورى که از قشر متفکّرین روحانى، دین ما تأیید مى‏شود. خداى تبارک و تعالى مى‏فرماید که از قشرهاى فاسد هم، از رجل فاجر هم، دین اسلام و دین خدا تأیید مى‏شود، و آن به همین معناست که گفتم. نه تأیید مى‏کند، تأیید مى‏شود (لا یزال یؤیّد هذا الدّین برجل فاجر).

این رجل فاجرى که خون عزیز ما را به زمین ریخت، دین خدا را تأیید کرد، یعنى خدا دین خودش را به او تأیید کرد. با ریختن خون عزیز ما انقلاب ما تأیید شد. این انقلاب باید زنده بماند؛ این نهضت باید زنده بماند، و زنده ماندنش به این خونریزیهاست. بریزید خونها را، زندگى ما دوام پیدا مى‏کند؛ بکشید ما را، ملّت ما بیدارتر مى‏شود. ما از مرگ نمى‏ترسیم و شما هم از مرگ ما صرفه ندارید.

دلیل عجز شماست که در سیاهى شب متفکّران ما را مى‏کشید؛ براى اینکه «منطق» ندارید. اگر منطق داشتید که صحبت مى‏کردید؛ لکن منطق ندارید. منطق شما ترور است؛ منطق اسلام ترور را باطل مى‏داند؛ او منطق دارد. لکن با ترور شخصیّتهاى بزرگ ما، شخصهاى بزرگ ما، اسلام ما تأیید مى‏شود. نهضت ما زنده شد؛ در تمام اقشار ایران باز زندگى از سر گرفت؛ اگر سستى و ضعفى پیدا کرده بود زنده شد. اگر نبود شهادت این مرد بزرگ و اگر این مرد بزرگ در بستر خودش مرده بود، این تأیید نمى‏شد، این موج برنمى‏خاست. الان موجى در همه دنیا، همه دنیایى که به اسلام علاقه دارند، بلند شد؛ سایر کشورها هم. برادران من! از موت نترسید:

آنکه مردن پیش چشمش تهلکه است             نهى لا تلقوا بگیرد او به دست‏

مردن تهلکه نیست، مردن حیات است. آن عالم «حیات» است، این‏

عالم مرده است. از مردن نترسید و نمى‏ترسید. آنها باید بترسند که مردن را از بین رفتن مى‏دانند، هلاک و فنا مى‏دانند. چرا مسلمین از موت بترسند؟! چرا علما از موت بترسند؟! این مکتب باقى است، مکتب اسلام باقى است، این نهضت باقى است، تا این ریشه‏هاى گندیده هم زیر خاک برود، تا این ریشه‏هاى گندیده هم قطع بشود، تا این توطئه‏هاى ضعیف هم خنثى بشود.

خداوند شما را تأیید کند. خداوند برادرهاى ما را، خواهرهاى ما را تأیید کند که همه براى اسلام مفید هستید و همه نهضت را به پیش بردید.

الان هم همه با هم به پیش.

و السّلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته‏

پیام امام خمینى به مناسبت اولین سالگرد شهادت استاد

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم‏

گرچه انقلاب اسلامى ایران به رغم بدخواهان و ماجراجویان به خواست و توفیق خداوند متعال به پیروزى رسید و نهادهاى اسلامى انقلابى یکى پس از دیگرى در ظرف تقریبا یک سال با آرامش و موفقیّت انجام گرفت، لکن بر ملّت ما و به حوزه‏هاى اسلامى و علمى خسارتهاى جبران ناپذیر به دست منافقین ضدّ انقلاب واقع شد، همچون ترور خائنانه مرحوم دانشمند و اسلام شناس عظیم الشّأن حجة الاسلام آقاى حاج شیخ مرتضى شهید مطهّرى رحمة اللّه علیه.

اینجانب نمى‏توانم در این حال، «1» احساسات و عواطف خود را نسبت به این شخصیّت عزیز ابراز کنم. آنچه باید عرض کنم درباره او، آن است که وى خدمتهاى ارزشمندى به اسلام و علم نمود و موجب تأسف بسیار است که دست خیانتکار، این درخت ثمربخش را از حوزه‏هاى علمى و اسلامى گرفت و همگان را از ثمرات ارجمند آن محروم نمود.

مطهّرى فرزندى عزیز براى من و پشتوانه‏اى محکم براى حوزه‏هاى دینى و علمى و خدمتگزارى سودمند براى ملّت و کشور بود. خدایش رحمت کند و در جوار خدمتگزاران بزرگ اسلام جایگزین فرماید.

اکنون شنیده مى‏شود که مخالفین اسلام و گروههاى ضدّ انقلاب در صدد هستند که با تبلیغات اسلام شکن خود دست جوانان عزیز دانشگاهى ما را از استفاده از کتب این استاد فقید کوتاه کنند. من به دانشجویان و طبقه روشنفکران متعهّد توصیه مى‏کنم که کتابهاى این استاد عزیز را نگذارند با دسیسه‏هاى غیر اسلامى فراموش شود. از خداوند متعال توفیق همگان را خواهانم.

و السّلام على عباد اللّه الصّالحین روح اللّه الموسوىّ الخمینى 30/ 1/ 1359

پیام امام خمینى به مناسبت دوّمین سالگرد شهادت استاد

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم‏

سالروز شهادت شهیدى مطّهر است که در عمر کوتاه خود اثرات جاویدى به یادگار گذاشت که پرتوى از وجدان بیدار و روح سرشار از عشق به مکتب بود. او با قلمى روان و فکرى توانا در تحلیل مسائل اسلامى و توضیح حقایق فلسفى با زبان مردم و بى‏قلق و اضطراب به تعلیم و تربیت جامعه پرداخت. آثار قلم و زبان او بى‏استثناء آموزنده و روانبخش است و مواعظ و نصایح او که از قلبى سرشار از ایمان و عقیدت نشأت مى‏گرفت، براى عارف و عامى سودمند و فرحزاست.

امید آن بود که از این درخت پرثمر، میوه‏هاى علم و ایمان بیش از آنچه بجا مانده، چیده شود و دانشمندانى پربها تسلیم جامعه گردد.

مع الاسف دست جنایتکاران مهلت نداد و جوانان عزیز ما را از ثمره طیّبه این درخت برومند محروم نمود، و خداى را شکر که آنچه از این استاد شهید باقى است با محتواى غنى خود مربّى و معلّم است.

مرحوم شهید استاد مطهّرى به ابدیّت پیوست؛ خدایش با رحمت خود با موالیانش محشور فرماید.

روح اللّه الموسوىّ الخمینى 9/ 2/ 1360

بیانات امام خمینى به مناسبت سوّمین سالگرد شهادت استاد

... و چون روز منطبق است با سالروز وفات مرحوم مطهّرى رحمه اللّه، من باید یک کلمه هم از آن به شما عرض کنم. مرحوم آقاى مطهّرى یک فرد بود، جنبه‏هاى مختلف در او جمع شده بود، و خدمتى که به نسل جوان و دیگران مرحوم مطهّرى کرده است، کم کسى کرده است.

آثارى که از او هست، بى‏استثناء همه آثارش خوب است و من کس دیگرى را سراغ ندارم که بتوانم بگویم بى‏استثناء آثارش خوب است.

ایشان بى‏استثناء آثارش خوب است، انسانساز است، براى کشور خدمت کرده، در آن حال خفقان خدمتهاى بزرگ کرده است این مرد عالیقدر.

خداوند به حقّ رسول اکرم او را با رسول اکرم محشور بفرماید ...

پیام علامه طباطبایى‏

باسمه تعالى‏

به یاد یک شخصیّت علمى و فلسفى که با درگذشت خود دنیایى را غرق اسف و جهان فضل و دانش را با از میان رفتن خود عزادار نمود.

مرحوم مغفور مطهّرى که دانشمندى بود متفکّر و محقّق، داراى هوشى سرشار و فکرى روشن و ذهنى واقع‏بین، تألیفاتى که از خود به یادگار گذاشته و تحقیقاتى که در اطراف مقاصد علمى و برهانى نگاشته و در لابلاى کتابهایش به چشم مى‏خورد، اعجاب‏آور است.

مرحوم مطهّرى با تاریخ زندگى پر ارزش و سعادتمند خود که پر از تلاش علمى و تفکّر فلسفى بود به شیفتگان علم و فلسفه پیغامى رسا و پرارزش مى‏فرستد که از کوشش و تلاش کمالى هرگز آرام ننشسته و مجاهده علمى و کمالى را هرگز فراموش نکنند و حیات خود را که بهترین متاع انسانى است در بازار حقایق به حیات معنوى- که حیات عالى انسانى است و تا دنیا دنیاست بقاى ابدى دارد- تبدیل کنند و در این چند روز زندگى شیفته و فریفته شخصیّتهاى ساختگى و خیالى نباشند.

آرى، یک راه باریکى که یک مرد دانشمند به حقایق باز کند، براى وى حیات ابدى مى‏بخشد و از دنیا و مافیها ارزنده‏تر است.

محمّد حسین طباطبایى‏

افسران - نقاشی چهره / استاد شهید مرتضی مطهری